سگ در ایران باستان
6 سال پیش
جایگاه سگ در ایران باستان
ایرانیان در دوره باستان از نخستین مردمانی بوده اند که برای جانوران و حیوانات اهمیت و ارزش ویژه ای قائل بوده و مانند بسیاری از فرهنگ ها وتمدن ها در روایت ها و داستان های اسطوره ای و افسانه ای خود به صورت نمادین به آن ها پرداخته اند و در زندگی روزمره خود نقش تعیین کننده ای به آن ها محول می کردند. در همه داستانها و افسانههایی که درباره سگ بیان شده، این حیوان مجموعهای از نمادهای پیچیده، شفابخش، وفادار و راهنمایی است که شکار و مرگ را به نمایش میگذارد.
او نه تنها درگذشتگان را به دنیای فروردین راهنمایی میکند بلکه از عالم ماورا خبر داشته، میانجی دنیا و آخرت است و پیوندی اساطیری با ماورا دارد. ایرانیان باستان معتقد بودند که«سگ با کمک خروس ارواح پلید و جادوگران را هنگام شب از زمین دور میکند و سروش را یاری مینماید.دشمن اهریمن است و چون پارس میکنددردورنج و آزار و نافرمانی را از بین میبرد».(مهدوی،56:1379)
در آیین مهر سگ یار وفادار میتراست که با او به شکار میرود ,سگ وفادار الهه میترا که در شکار او را همراهی میکرد.
نقش سگ در پارس باستان
در نقشهای برجسته بزرگ باز یافته در ناحیه استربورکن و هورنهایم و روکینکن در آلمان سگهای شکاری در پیرامون میترا دیده میشوند. همچنین در اسطوره آفرینش که ناظر بر خلقت مشی و مشیانه(آدم و حوا) است، هنگامی که این دو حیات انسانی یافتند، آتش روشن کردند و گوسفندی را که اورمزد به آنها داده بود، ذبح نموده، قطعههایی از آن را درون آتش انداختند و قطعهای را به سوی آسمان افکندند، سگی که همراه آنان بود دوید و گوشت را ربود و خورد.
مطابق این روایت احتمال دارد یکی از دلایل تقدس سگ در نزد زرتشتیان، همین نکته باشد که او از گوشت مقدس که خوراک مشی و مشیانه بود خورده است. در روایت دیگری مشی و مشیانه قطعهای گوشت در آتش میافکنند و قطعهای را به عنوان سهم ایزدان به سوی آسمان میاندازند و قطعه سوم را به سگ خود میدهند.
میتوان فرض کرد که آتش و ایزدان و سگ، هر سه از دیرباز مقدس به شمار میآمدند زیرا مشی و مشیانه به عنوان نخستین مخلوقات از خوراک خود به آنها تقدیم می کنند. (مهدوی،55:1379)
با توجه به آن چه از روایت های تاریخی و اسطوره ای بر می آید، سگ در ایران باستان و در دوره دین زرتشتی نیز دارای احترام و اهمیت ویژه ای بوده است و سه سگ خانگی، شبانی، و شکاری ستوده شده است.
اشاره های تاریخی از سگ
در بخش هایی از اوستا در رعایت حال این حیوان دستوراتی وجود دارد که بسیار قابل تامل هستند.«فرگرد سیزدهم وندیداد با ۵۶ بند درباره کیفر و مجازات قتل انواع سگها و آزار آنهاست. در بخش نخست از این فرگرد بیان میشود که از میان آفریدههای اهورامزدا سگ بسیار محترم است چون از سپیده کاذب تا فجرصادق با اهریمن مقابله میکند و پاسبان آفرینش نیک است. بنابر همین ویژگی های مهم است که کشتن سگ برابر است با کشتن یک مرد درستکار»(رضی،371:1384). از جمله نکاتی که در این فرگردها یاد شده است می توان به این موارد اشاره کرد:
- یکی از پنج گناه بزرگ که هیچ تاوان ندارد آن است که کسی به سگ استخوان درشت و سخت دهد آن چنان که دندان او را بیازارد و در گلویش بماند یا خوراک بسیار گرم دهد آن چنان که پوزه و زبانش را بسوزاند. و دیگر آن که کسی سگی را بزند که تازه توله ای پس انداخته است.
- اهورامزدا گوید: اگر سگ شبانی یا سگ خانگی نبود در روی این زمین آفریده من، خان ومانی پایدار نماندی.
- از اهورامزدا پرسیده شد در این گیتی کدام سرزمین شادتر؟ اهورامزدا گفت: آن جا که مرد پارسا خانه بر پا کند و آن خانه از گاو و خورش و سگ و زن و فرزند و آتش برخوردار باشد.
- اگر کسی سگ را بکشد روانش در روز پسین به هراس و بیم افتد و هیچ کس به فریادش نرسد. سزای کسی که سگ شبانی را چنان بزند که جان سپارد هشتصد تازیانه است. سزای کشتن سگ خانگی هفتصد تازیانه و سزای کشتن سگ شکاری ششصد و سزای کشتن توله سگ پانصد تازیانه.
- گناه خوراک ندادن به سگ شکاری با ندادن خوراک به مهمان برابر است.کسی که خوراک از توله سگ دریغ کند چنان است که بچه آدمی را از خورش بی بهره بدارد.
- سگ به هشت کس همانند است: از چیز کم خشنود شود و زود رنج است، مانند پیشاهنگ است، برای چهار پایان می جنگد، در پس و پیش خانه می گردد مانند یک رزمی و بیدار و سبک خواب است، خدمتگزار و مانند چاکر است، شبگرد است، بی باک است، شیرین کار است و مانند بچه به این جا و آن جا می دود.
- اگر سگی را در راهی خفته دیدید آهسته گام بردارید تا بیدارش نسازید .سگ نباید آزردن، چه از فروتنان هیچ کس فروتن تر از سگ نیست.به سگ، نان دادن ثوابی است بزرگ.
(پورداود،209.219:1356)
از همین روست که سگ در دین زرتشتی و میان ایرانیان باستان ارزش و جایگاه ویژهای داشتهاست. به موجب اخبار قدیم و مورخان یونانی چون استرابو و هرودوت میان کاسپی ها سگ از احترام و تقدس فوقالعادهای برخوردار بوده و مقام حقوقی چون انسان داشتهاست. کاسپیها در آغاز از اقوام غیرآریایی بودند اما عناصر آریایی نیز در میانشان ملاحظه میشود. کاسپیها در زمان مادهادیگر قدرت چندانی نداشتند اما نفوذ اعتقادات کاسپیها در زمان مادها قابل توجه است. (رضی،370:1384)
در زبان اوستایی واژه سگ به صورت span سپن تلفظ می شده و امروزه در بسیاری از لهجههای کنونی ایران، هم چون: کاشانی و تالشی و نیز سمنان واژه «سپن»که ریشه اوستایی کلمه«سگ»است، باقی است.
حتّی به گفته یاقوت حموی، اصفهان)اسپهان( از واژههای «اسبا» (esba) به معنی سپاه و سگ است و این نشان میدهد که در لهجههای قدیم اصفهان «اسباه» به معنی «سگ» بودهاست. واژه «سپک» (spaka) در اوستا صفت است به معنی سگ مانند.
همچنین هرودوت در تاریخ خود درباره افسانه زایش کوروش بزرگ نوشته است که او را به گاوبانی سپردند که همسر او «سپکو»(spako) نام داشت. او کوروش را شیر داد و بزرگ کرد چون کوروش به نزد پدر و مادر خود بازگشت، همواره نام «سپکو» را بر زبان میراند و مهربانیهای او را به یاد میآورد چون پدر و مادر همیشه نام «سپکو» به معنی «سگ» را از زبان پسر میشنیدند، به مردم میگفتند که به خواست ایزدان، کوروش در بیابان از سگی شیر خورد و پرورش یافت. نظر به همین داستان است که برخی از نویسندگان و محققین گمان کردهاند که او در کودکی از سگی شیر خوردهاست. (مهدوی،55:1379)
در ارداویراف نامه که شرح سفر روحانی فردی به نام ارداویراف است، بخش های زیادی به گناهان و شرح دوزخ اختصاص دارد زیرا ارداویراف در سفر روحانی خود از دوزخ نیز دیدار می کند. از جمله گناهانی که در ردیف گناهانی مانند استثمار، اسراف، آلودن طبیعت، بد دینی و ...قرار گرفته است کشتن سگ و آزردن آن است که در فصل چهل و هشتم کتاب با عنوان"کشتن سگ پاسبان خانه یا شبان" بدان پرداخته شده است.
در اسطورهای ایرانی و دین زرتشتی سگ پشوپانه محافظ پل چینوت و نگهبان گذرگاه میان دنیا و آخرت است. وظیفه آن حیوان،این است که ارواح پاک را از آسیب اهریمن میرهاند و به ارواح پلید اجازه نمیدهد که از این پل عبور نمایند. همچنین آمده است که هر کس در دنیا از سگ نگهداری کند و به آن غذا داده، حیوان را نیازارد، اگر چه دوزخی باشد زرین گوش همان سگی که در آغاز نگهبان کالبد کیومرث بود و سپس نگهبان چینوت پل میشود، آوایی سهمگین سر میدهد چنان که دیوان از عذاب کردن آن روان دست بر میدازند؛ اما اگر کسی در دنیا سگ را آزار دهد، زرین گوش اجازه عبور از پل چینوت را به او نمیدهد(مهدوی،56:1379).
در روایات داراب هرمزدیار زرین گوش سگ مقدسی است که پاسبان کالبد کیومرث است و به تنهایی از آن کالبد نگهداری میکند چنانکه هفت امشاسپند نتوانستند از آن محافظت کنند اما زرینگوش از عهده این کار برآمده،در زمره محافظان پل چینوت قرار میگیرد. (داراب هرمزدیار،1922)
منابع
- پورداوود. ابراهیم. (1356) «فرهنگ ایران باستان». چاپ سوم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- داراب هرمزدیار، (1922) «روایات داراب هرمزدیار»، نسخه بمبئی
- رضی، هاشم. (1384) «دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت». چاپ دوم. تهران: انتشارات سخن
- ژینیو. فیلیپ. (1394) «ارداویراف نامه». ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار. تهران:انتشارات معین
مقالات
- مهدوی، ملیحه. (1379)«سگدید، رانش اهریمن». کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شماره ۴۰. صص54-59
- دالوند، حمیدرضا. (1388) «روایات داراب هرمزدیار و دستنویس کتابخانه مجلس شورای اسلامی». پیام بهارستان . شماره 5. صص 247-260
تهیه و تنظیم IKC
مطالب خواندنی